جوان آنلاین: حمیدرضا آذرنگ پس از فعالیت در عرصه نمایشنامهنویسی و کارگردانی نمایش و بازیگری با فیلم «روزی روزگاری آبادان» سراغ کارگردانی سینما آمده که سالها پیش نمایشی با همین موضوع روی صحنه برده است. اساساً سابقه نمایشی او باعث شده است آذرنگ با تسلط کافی در متن و اجرا اولین اثر سینماییاش را خلق کند. او با ساخت این فیلم سعی داشته اثری ضد جنگ خلق کند و فیلم او جنگ امریکا و عراق در دهه ۰۹ است. فیلم شروع درستی دارد و میتواند به راحتی قصه بگوید. قصهاش راحت و روان در مسیری هموار به دور از خرده پیرنگها جلو میرود. آذرنگ در ایجاد موقعیتها آنقدر باورپذیری را در متن و اجرا گنجانده که حتی محدودیت مکانی هم کسالت بار نشده است. غیر از فصل آغازین فیلم تمامی سکانسها داخل یک خانه میگذرد، تمهیدات اجرایی آذرنگ آنقدر منظم کنار هم چیده شده است که احتمالاً مخاطب متوجه گذر زمان نمیشود. اساساً مواد و عناصر انتخاب شده برای روایتی درست و منطبق با چیدمان منطقی شکل گرفته و شناخت موقعیت و معرفی شخصیتها به اندازه است. به همین دلیل میتوانیم با قصه در مسیر مشخصی جلو برویم و رابطه مصیب با خیری و رابطه هر دوی آنها با سه فرزندشان رئالیستی و باورپذیر است. این نشانی از شناخت فیلمساز از خانواده است، بحث اصلی روزی روزگاری آبادان خانواده است. قبل از اینکه فیلمساز قصه ضد جنگ بگوید خانواده برای او اولویت خاصی داشته است، یعنی همان ابتدا ما رابطهای میبینیم که به درستی در روند قصه شکل رابطهها به مخاطب معرفی میشوند، بحث و جدلها همگی در خدمت معرفی تِم اثر است، شاخ و برگ اضافی در کار نیست، پارادوکسی را در فضاهای ابتدایی شاهد هستیم، اما همین تفاوت موقعیت بهوجود آمده علتی برای شناخت بیشتر شده است. حتی ارتباط دختر خانواده با پسر همسایه روبهرویی همانند ارتباط تلفنی نصیر با دوستش شقایق، کمک بیشتر به موقعیت میکند. فیلم جلو میرود از جایی به بعد فضای متشنج خانه به فضایی شاد درمیآید. در همان مقطع مخاطب به دنبال یک اتفاق یا یک بحران است، آن بمب که بحران و گرهافکنی اثر است فضا را به فانتزی و البته سورئال تغییر میدهد. جا خوردن مخاطب از بمب عمل نکرده که از سقف آویزان است و اینکه آن بمب چطور میتواند به انگلیسی حرف بزند کاملاً بجاست، اما این شکل از قصهگویی فانتزی در یک لوکیشن ثابت مخاطب را از فیلم دور نمیکند، چراکه به موازات جدیت متن شیرینیهایی هم در دیالوگها شنیده میشود. همین نکته در نگه داشتن مخاطب تأثیر بسزایی دارد. از سوی دیگر اینگونه فیلمها باید برای مخاطب جذابیت ایجاد کند که آذرنگ با تسلط کافی بر اجرا توانسته است نه تنها برای لحظههای عجیب ایجاد کند، بلکه مسیر داستان با کنجکاوی مخاطب جلو میرود و روند فیلم برای مخاطب اهمیت پیدا میکند تا ببیند انتها چه اتفاقی رخ میدهد. موقعیت پیش آمده دلیلی میشود برای کنار هم بودن خانواده؛ خانوادهای که میکوشند به هم نزدیک شوند.
عنصر خیالپردازی هم زیر متن فیلم است، در مقاطعی از فیلم، تخیلی بودن قصه از ارکان مهم است. موقعیت پیش آمده که گاه فانتزی است، گاه تخیل و گاهی هم شبیه به خواب و رؤیا آنچنان کشش دارد که فیلم میتواند زمان بیشتری را به خود اختصاص بدهد، اما آذرنگ در زمان استاندارد یک فیلم سینمایی ایدهاش را درست و بیلکنت به سینما تبدیل و مرگ را با زبان جنگ و موشک و تبعات جنگ و مرگ آدمهای بیگناه را سرراست و بدون حاشیه گوشزد میکند. پیش از هر چیزی دیگر مهمترین نکته اثر تکنیک و اجراست؛ اجرایی که در فضای خانه به شدت درست درآمده است. قابها فارغ از هر لرزش دوربینی مخاطب را به فیلم نزدیک کرده است. ریتم درست فیلم از فیلمنامه میآید و تا آخر هم حفظ شده است. انتخاب بازیگران بجاست. بازیها یکدست و روان است. محسن تنابنده و فاطمه معتمدآریا بازیهای قابل توجهی ارائه کردهاند. روزی روزگاری آبادان اثر قابل تأملی است و آذرنگ توانسته است اثری بیش از انتظار یک فیلم اولی کارگردانی کند و این قطعاً به دلیل تسلط سابقه نمایشی اوست.